رویای دختر دانشجو برای زندگی در اروپا زمانی رنگ‌باخت که او در دام جوان سارق گرفتار شد و همه سرمایه‌اش را از دست داد.

نسترن مدت‌ها بود كه به فكر مهاجرت به اروپا بود. بارها با دوستانش درباره رفتن به كشوري ديگر و زندگي در آنجا حرف زده بود تا اينكه يك شب و به‌صورت تلفني با جواني اهل تهران آشنا شد. مرد جوان مدعي بود كه به راحتي مي‌تواند شرايط زندگي نسترن در اروپا را فراهم كند و با همين حرف‌ها اعتمادش را جلب كرد و او را در دامي انداخت كه از قبل برايش پهن كرده بود. چندروز پيش دختر ٣٠ ساله‌اي به اداره پليس پايتخت رفت و خبر از آدم‌ربايي و سرقت ميليوني داد.

او به مأموران گفت: من اهل يكي از شهرهاي غربي كشور هستم اما مدتي قبل با جواني ٣٨ ساله به نام ناصر كه در تهران زندگي مي‌كرد آشنا شدم. او وقتي متوجه شد كه من آرزوي زندگي در يكي از كشورهاي اروپايي را دارم مدعي شد كه يكي از دوستانش در سفارتخانه كار مي‌كند و مي‌تواند برايم ويزاي كاري بگيرد. او وعده زندگي رؤيايي در اروپا را داد و آنقدر از آنجا تعريف كرد كه من به حرف‌هايش اعتماد كردم و فكر مي‌كردم به‌زودي به روياهايم مي‌رسم.

همين شد كه وقتي ناصر از من خواست كه راهي تهران شوم و همه مداركم را همراه خود بياورم تا تحويل سفارت يكي از كشورهاي اروپايي بدهد به راحتي پذيرفتم. او مي‌گفت چون من دانشجوي رشته كامپيوتر هستم به راحتي مي‌توانم كار مناسبي در كشورخارجي پيدا كنم و من خبر نداشتم كه او چه نقشه‌اي در سرش دارد. دختر جوان ادامه داد: ناصر از من خواست هرچه طلا دارم به همراه مقداري پول همراه خود بياورم.

قرار شد مبلغ ٥ ميليون تومان پول به او پرداخت كنم و طلاهايم را نيز همراه خود به اروپا ببرم تا با فروش آنها ارز بخرم اما وقتي به تهران رسيدم و سوار ماشين ناصر شدم ناگهان او با چاقو تهديدم كرد. ناصر مرا به يكي از اتوبان‌هاي تهران برد و مدام مي‌گفت اگر فرياد بزني، تو را مي‌كشم و جسدت را مي‌سوزانم. خيلي شوكه شده بودم. او با تهديد همه پول‌ها و طلاهايم را سرقت و بعد از پياده كردن من در حاشيه اتوبان فرار كرد.

با اين شكايت، پرونده در اختيار قاضي آرش سيفي بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران قرار گرفت و ناصر دستگير شد. او اما در بازجويي‌ها روايت ديگري را مطرح كرد و گفت: سرقت را قبول دارم اما تهديد با چاقو و آدم ربايي را نه. وي ادامه داد: نزديك به ٢٠ ميليون تومان بدهي داشتم. براي جور كردن بدهي فكري به سرم زد. با خود گفتم به‌صورت اتفاقي شماره تلفن‌هاي شهرستان‌ها را مي‌گيرم و به بهانه تهيه ويزاي اروپا دختران را فريب مي‌دهم. مي‌دانستم كه برخي از دختران آرزوي زندگي در كشورهاي اروپايي را دارند.

براي اجراي اين سناريو چندين شماره را گرفتم. عده‌اي از آنها كه زن بودند، وقتي حرف‌هايم را شنيدند قطع كردند. نسترن اما جوابم را داد و آشنايي ما شكل گرفت. وقتي به تهران آمد، در ترمينال بوديم كه او به دستشويي رفت و من پس از سرقت كيفش فرار كردم. بعد از سرقت‌ هم همه پول‌ها و طلاها را به فردي دادم كه به او بدهكار بودم.به گزارش همشهري، اين متهم با دستور قاضي جنايي در اختيار مأموران پليس آگاهي پايتخت قرار گرفته است و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد تا ابعاد پنهان ماجرا آشكار شود.

کد خبر 333707

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha